وقايع و اعمال ماه ذى الحجة الحرام
وقايع و اعمال ماه ذى الحجة الحرام
روز : 1
روز بسيار مباركى است و در آن چند عمل وارد است :
1- روزه كه ثواب هشتاد ماه دارد.
2- خواندن نماز (حضرت فاطمه ) (ع ) است و (شيخ ) فرمود كه روايت شده كه آن چهار ركعت است بدو سلام ، مثل نماز (اميرالمؤ منين ) (ع ) در هر ركعت (حمد) يكمرتبه و (توحيد) پنجاه مرتبه و بعد از سلام ، تسبيح آن حضرت بخواند و بگويد: سبحان ذى العز الخ .
3- نمازى است كه (سيد) از كتب قميين روايت كرده و آن دو ركعت است پيش از زوال به نيم ساعت . در هر ركعت (حمد) يك مرتبه و هر يك از (توحيد) و (آية الكرسى ) و (اناانزلناه ) ده مرتبه .
4- هر كه از ظالمى بترسد در اين روز بگويد: (( حسبى حسبى حسبى من سئوالى علمك بحالى )) تا حق تعالى كفايت كند شر ظالم را از او.
بدانكه در اينروز تولد حضرت ابراهيم خليل عليه السلام واقع شد و هم در اين روز بروايت (شيخين ) تزويج شد فاطمه با اميرالمؤ منين (ع ).
در اين روز، سنه 9، رسولخدا(ص ) ابوبكر را فرستاد بسمت مكه كه آيات اوائل سوره برائة را بر كفار مكه بخواند. پس از رفتن او، جبرئيل (38) نازل شد كه اداء اين امر بايد بدست تو يا بدست مردى كه از تو باشد، بشود و بروايت ديگر بايد على عليه السلام ، تبليغ كند از جانب تو. پس رسولخدا(ص )، اميرالمؤ منين (ع ) را كه بمنزله جانش بود از براى اين امر اختيار كرد و با وى فرمود كه شتاب فرماى و آيات برائه را از ابوبكر بگير و خود در موسم حج مردمان قرائت كن و هم ايشان را ابلاغ كن كه هيچ كس به خانه خدا در نيايد الا آنكه مؤ من باشد و هيچ عريان ، طواف خانه نكند و چنان نداند كه چون برهنه باشد مانند كودك مادرزاد از مساوى و معائب عريان خواهد بود و ديگر آنكه از پس اين سال هيچ مشرك ماءذون نيست كه حج بگذارد و ديگر آنكه هر كافرى كه از خدا و رسول عهدى مؤ جل داشته باشد در عهد خويش بپايد تا مدت منقضى شود و اگر او را عهدى نباشد تا مدت چهار ماه در زينهار است يعنى از دهم ذى الحجه تا دهم ربيع الاخر و اگر از اين پس مسلمانى نگيرد، جان و مال او بهدر خواهد بود و فرمود ابوبكر را در امر خود مختار كن ، اگر خواهد ملازم خدمت تو باشد و اگر نه ، بمدينه برگردد.
پس ناقه غضبارا باميرالمؤ منين (ع ) داد تا بر نشست و با جابربن عبدالله حركت فرمود.
روز دوم بابى بكر رسيد و آيات برائة را از وى بگرفت و او را در آمدن و برگشتن مختار كرد.
ابوبكر بمدينه برگشت و بحضرت رسول (ص ) عرض كرد كه مرا از براى كارى اهل و لايق دانستى كه گردنها بسوى آن كشيده شده بود، چون پاره اى راه رفتم مرا معزول ساختى . پيغمبر(ص ) فرمود: من ترا معزول نساختم بلكه خدا ترا معزول ساخت .
از آن طرف ، على مرتضى ، آيات را بگرفت و پست و بلند زمين را در هم نورديد تا بمكه رسيد و اعمال حج بجا آورد و در سه روز تشريق در مجتمع كفار و مشركين كه تمام دلها از بغض و عداوت على آكنده بودند، هر صبح و شام آيات برائة و فرمايشات رسولخدا(ص ) را بر مردم تبليغ فرمود و پس از انجام امر، از مكه مراجعت فرمود ولكن در طريق اقتصاد سير ميفرمود.
از زمانى كه على (ع ) حركت كرده بود، وحى در باب (على ) از رسول خدا(ص ) منقطع شد و حضرت رسول (ص ) پيوسته ياد آنحضرت بود و بجهت كثرت حزن و اندوه بر (على ) از زنها كناره كرده بود و آثار حزن و اندوه بر صورت مباركش ظاهر گشته بود.
صحابه با خود گفتند، نميدانيم سبب غم پيغمبر چيست ؟ آيا خبر فوت او از آسمان رسيده يا مريض گشته ؟ يا از ما دلتنگى پيدا كرده ؟ چون (ابوذر) در نزد رسول خدا(ص )، خيلى مقام داشت او را براى تحقيق اين امر، خدمت آنحضرت فرستادند. (ابوذر) كلمات اصحاب را عرضه داشت . فرمود غم براى هيچكدام از اينها نيست بلكه براى مفارقت على عليه السلام است .
(ابوذر) چون سبب غم پيغمبر را دانست ، روزى بجهت اطلاع از حال على (ع ) از مدينه حركت كرد باستقبال اميرالمؤ منين (ع ) چون پاره اى راه پيمود، آن جانب را ديدار كرد كه از مكه برگشته . با آن حضرت ديدنى كرد و عرض كرد كه پدر و مادرم فداى تو باد، آهسته تشريف بياور تا من پيشتر بروم و بشارت آمدن شما را به پيغمبر(ص ) بدهم ، همانا رسولخدا(ص ) از مفارقت تو، در غم و اندوه است .
اميرالمؤ منين (ع ) خواهش او را قبول فرمود. ابوذر تعجيل كنان بخدمت رسول خدا(ص ) رسيد و بشارت داد آنحضرت را بورود على عليه السلام . پياده شد و اميرالمؤ منين (ع ) را در برگرفت و با او معانقه كرد، پس صورت بشانه على (ع ) گذاشت و از شوق بگريست و آنحضرت نيز بگريه در آمد. پس حضرت رسول (ص ) فرمود بعلى كه پدر و مادرم بقربانت باد، چه كردى در مكه . همانا وحى از من در امر تو منقطع شد. پس اميرالمؤ منين (ع ) خبر داد بآنحضرت آنچه بجا آورده بود.
در اين روز، سنه 126، (يزيدبن الوليدبن عبدالملك ) در دمشق وفات كرد و مدت خلافتش پنج ماه بوده و در ايام خلافت خود بر طريقه (عمر بن عبدالعزيز) سلوك كرد و او را (ناقص ) ميگفتند بجهت آنكه مواجب خود را ناقص و كم كرد و عبارت معروفه (الناقص والاشبح اعدلا بنى مروان ) اشاره باو و بعمرعبدالعزيز است .
در اين روز، سنه 504، (على بن محمد طبرى ) معروف به (الكياهراسى ) (الكيا يعنى كبيرالقدر) در بغداد وفات كرد و او از فقهاء شافعيه است و او مخالف است با معاصر خود، (غزالى ) در باب لعن (يزيد) چه او تجويز كرده بعكس غزالى .
در اين روز، سنه 586، متولد شد شيخ اديب ، مورخ متكلم (عبدالحميدبن محمد المداينى المعتزلى ) معروف به (ابن ابى الحديد) و او همانستكه شرح كرده نهج البلاغة را براى خزانه كتب وزير (مؤ يدالدين محمد قمى ).
(( قيل فى حقه هو بين علماء السنة بمنزلة عمربن عبدالعزيز بين الخلفاء الاموية و له القصائد السبع المعرفة فى فضائل على عليه السلام التى شرحها نجم الائمة الشارح الرضى الاسترابادى الامامى رضوان الله عليه والسيد الاجل السيد محمد صاحب المدارك .))
روز : 4
(شيخ بهائى ) فرمود كه روز زينت است كه موسى (ع ) غلبه كرد بر ساحران ، هنگامى كه عصاى خود را افكند.
روز : 5
در اين روز، سنه 220، بقولى شهادت حضرت جواد عليه السلام واقع شده و مشهور آخر ذى القعده است .
روز : 6
در اين روز، بنا بر روايتى تزويج فاطمه (ع ) به اميرالمؤ منين (ع ) شده .
در اين روز، سنه 158، (منصور دوانيقى ) در طريق مكه وفات كرد و در (حجون ) بخاك رفت و (منصور) در بين بنى عباس ، شباهت تمام داشت به (هشام بن عبدالملك ) در ميان بنى اميه ، چه آنكه در امور سياسى تقليد (هشام ) را مى كرد و (منصور) مردى بخيل ممسك بوده و بيست سال الاكسرى خلافت كرد و بغداد از بناهاى او است و او مردى بيرحم بود و از (آل ابوطالب ) بسيار كس بكشت و حضرت صادق عليه السلام و (عبدالله محض ) و (حسن مثلث ) و بسيارى از بنى الحسن را او شهيد كرد و شايد در روز 26 محرم ببرخى از آن اشاره شود. انشاء الله تعالى .
روز : 7
روزى است كه حضرت موسى (ع ) برساحران غلبه كرد.
در اين روز، بقول (كفعمى ) و (شهيد) در سنه 114، وفات حضرت باقر عليه السلام واقع شد. (شيخ كلينى ) و ديگران از حضرت صادق (ع ) روايت كرده اند كه فرمود: پدرم را بيمارى صعبى عارض شد كه مردم بر ر آنحضرت خائف شدند و اهل بيت آن حضرت گريان گرديدند.
حضرت فرمود: كه من در اين مرض نخواهم رفت زيرا كه دو كس نزد من آمدند و مرا چنين خبردادند. پس ، از آن مرض صحت يافت و مدتى صحيح و سالم ماند. پس روزى مرا طلبيد و فرمود: جمعى از اهل مدينه را حاضر كن . چون ايشان را حاضر كردم ، فرمود: كه اى جعفر! چون من بعالم بقا، رحلت كنم مرا غسل ده و كفن كن و قبر مرا چهار انگشت از زمين بلند گردان و آب بر قبر من بريز و اهل مدينه را گواه گرفت .
چون ايشان رفتند، گفتم اى پدر! آنچه ميفرمودى بعمل مى آوردم و احتياج بگواه نبود. فرمود: اى فرزند! براى اين گواه گرفتم كه بدانند توئى وصى من و در امامت باتو نزاع نكنند. گفتم اى پدر بزرگوار! من امروز شما را از همه روز صحيح تر مى يابم و آزارى در شما مشاهده نمى نمايم . فرمود: آن دو كس كه مرا در آن مرض خبر دادند كه صحت مى يابم در اين مرض بنزد من آمدند و گفتند بعالم بقا، رحلت مينمائى و بروايت ديگر فرمود: كه اى فرزند گرامى ! مگر نشنيدى كه حضرت على بن الحسين (ع ) از پس ديوار مرا ندا كرد كه اى محمد بيا، زود باش كه ما انتظار تو را ميكشيم .
روايت شده كه آنحضرت هشتصد درهم براى تغزيه و ماتم خود و وصت فرمود و از حضرت صادق (ع ) مرويستكه پدرم گفت : اى جعفر! از مال من وقفى بكن براى ندبه كنندگان كه دهسال درمنى در موسم حج بر من گريه كنند و رسم ماتم را تجديد نمايند.
بالجمله ، آنحضرت را بزهر شهيد كردند و آيا قاتل آنحضرت ، (هشام بن عبدالملك ) است يا (ابراهيم بن الوليد) اختلاف است و در بعضى روايات است كه (عبدالملك مروان )، زينى فرستاد در مدينه و بر اسب زدند و حضرت باقر عليه السلام سوار شد و در آن زهرى تعبيه كرده بودند. پس بدن مكرمش ورم كرد و آثار موت در خود مشاهده نمود. سپس وصيت خود را فرمود و به روز در درد و الم بود و در روز سوم از اثر زهر شهيد شد.
اين روايت مخالف اقوام مشهوره و تواريخ مضبوطه است چه آنكه (عبدالملك ) در سنه 86 وفات كرد و وفات حضرت باقر عليه السلام را از سال صدوچهارده تا صدوهفده ذكر كرده اند و آن در ايام خلافت (هشام بن عبدالملك ) بوده و شايد از روايت لفظ (هشام ) سقط شده باشد و آن زين زهر آلود را (هشام بن عبدالملك ) فرستاده باشد. والله العالم .
در اين روز، سنه 179، حضرت امام موسى عليه السلام را وارد (بصره ) كردند و بعيسى بن جعفر ابن ابيجعفر منصور، تسليم كردند. عيسى آنحضرت را در يكى از حجرات خانه خود كه نزديك بديوانخانه بوده محبوس كرد و مشغول فرح و سرور عيد گرديد. از يكى از كاتبان او كه نصرانى بوده نقلشده كه ميگفت اين عبد صالح و بنده شايسته خدا يعنى موسى بن جعفر عليه السلام در اين ايام كه در اين خانه ، محبوس بود چيزى چند شنيد از لهو و لعب و ساز و خوانندگى و انواع فواحش و منكرات كه گمان ندارم هرگز بخاطر شريفش آنها خطور كرده باشد. مدت يكسال در بصره محبوس بود. پس آنجنابرا ببغداد بردند و در نزد (فضل بن ربيع ) حبس كردند.
در اين روز، سنه 106، (طاوس يمانى ) بمكه وفات كرد و او يكى از فقهاء عصر خود بوده و روايت او مناجات حضرت سجاد را در حجر و گفتگوى او با آنجناب معروف است و او از علماء عامه بشمار رفته ، اگر چه صاحب روضات او را از علماء خاصه شمرده .
در اين روز، سنه 463، (احمد بن على ) معروف به (خطيب بغداد) صاحب تاريخ بغداد وفات كرد و او را حافظ مشرق مى گفتند چنانچه (ابن عبدالبر) صاحب استيعاب را حافظ مغرب ، و اتفاقا هر دو در يكسال بمردند.
روز : 8
روز (ترويه ) است و در اين روز حجاج نيت حج تمتع كنند و محرم شده از مكه بسمت (منى ) و شب را در آنجا بيتوته كنند و صبح عرفه بجانب عرفات روند و روزه اين روز، فضليت دارد و كفاره شصت سال روايت شده .
در اين روز، سنه 60، (مسلم بن عقيل ) در كوفه خود را ظاهر كرد و اصحاب خود را امر بخروج فرمود. باندك زمانى از اصحاب مسلم مسجد و بازار مملو شد و دور قصرالاماره را گرفتند و كار را بر (ابن زياد) تنگ كردند. اتباع (ابن زياد) كوفيانرا تخويف و انذار كردند و از معاونت (مسلم ) ايشانرا سست گردانيدند. كوفيان بناى نفاق و تفرق نهادند و پيوسته از دور (مسلم ) پراكنده شدند تا شب داخل شد و از آنجماعت باقى نماند جز سى نفر.
(مسلم ) نماز مغرب را در مسجد بجا آورد و چون از مسجد پاى بيرون نهاد، ديگر كسى با او نبود. پس تنها متحيرانه در كوچه هاى كوفه مى گرديد تا بدر خانه (طوعه ) رسيد و آن زنى بود كه بانتظار پسر خود بر در خانه خويش ايستاده بود. (مسلم ) را چون نظر بروى افتاد سلام كرد و شربت آبى طلبيد. (طوعه ) آب آورد. (مسلم ) آشاميد و آنجا نشست . (طوعه ) ظرف آبرا بخانه برد و گذاشت و برگشت . (مسلم ) را آنجا نشسته ديد. عرض كرد: اى بنده خدا مگر آب نياشاميدى ؟ فرمود: بلى . گفت : برخيز بخانه خود برو. (مسلم ) جواب نفرمود. دوباره اعاده كرد. جواب نشنيد، تا دفعه سوم گفت : سبحان الله ! اى بنده خدا برخيز، بسوى اهل خود برو، چه بودن تو در اين وقت شب بر در خانه من شايسته نيست و من هم حلال نمى كنم . (مسلم ) برخواست و فرمود: يا امة الله ! مرا در اين شهر، خانه و خويشى و يارى نيست . غربيم و راه بجائى نمى برم . آيا ممكنست بمن احسانى كنى و مرا در خانه خود، پناه دهى و شايد من بعد از اين مكافات كنم . عرض كرد قضيه شما چيست ؟ فرمود: من مسلم بن عقيل هستم كه كوفيان مرا فريب دادند و دست از يارى من برداشتند و مرا تنها و بيكس گذاشتند.
(طوعه )، (مسلم ) را بخانه آورد و شب عرفه را در خانه (طوعه ) بود. روز عرفه ، لشكر آمدند براى قتال او و با او محاربه كردند تا آنكه آنجناب را دستگير كردند(39) بتفصيلى كه مقام ، گنجايش نقل ندارد.
در همان روز، بعينه (عمرو بن سعيد بن العاص ) با جماعت بسيارى ، ببهانه حج بمكه آمدند و از جانب (يزيد) ماءمور بودند كه امام حسين (ع ) را در مكه بهر حال كه باشد بگيرند و بنزد (يزيد) ببرند يا آنكه او را بقتل رسانند.
لاجرم امام حسين (ع ) احرام حج را بعمره عدول فرمود و طواف خانه و سعى ما بين صفا و مروه بجاى آورد و محل شد و متوجه عراق گرديد.
(ابن عباس ) گفته كه پيش از آنكه متوجه عراق گردد، بر در كعبه ايستاده بود و دست جبرئيل در دست او بود و جبرئيل ندا مى كرد مردم را: هلمو الى بيعة الله و خطبه آنحضرت : خط الموت على ابن آدم و كلمات آن جناب با برادرش (محمد حنفيه ) و مكالماتش با عبادله در وقت حركتش بسمت عراق در جاى خود بشرح رفته است .
روز : 9
اين روز، روز عرفه و از اعياد عظيمه است اگر چه عيد ناميده نشده است و روزيستكه حق تعالى ، بندگان خود را بعبادت و اطاعت خويش خوانده و موائد جود و احسان خود را براى ايشان گسترانيده و وعده فرموده ايشان را بآمرزش گناهان ايشان و پوشانيدن عيبهايشان و از براى اين روز اعمالى چند است :
1. غسل
2. زيارت امام حسين عليه السلام و اگر كسى توفيق يابد كه در اين روز، در تحت قبه مقدسه آن حضرت باشد ثوابش كمتر نيست از كسى كه در عرفات باشد، بلكه زياده است .
3. بعد از نماز عصر پيش از آنكه مشغول بخواندن دعاهاى عرفه شود دو ركعت نماز بجا آورد در زير آسمان و اعتراف كند نزد حق تعالى بگناهان خود تا فايز شود بثواب اهل عرفات و گناهانش آمرزيده گردد (شيخ كفعمى ) بعد از اين دو ركعت فرمود كه دو ركعت ديگر بجا آورد: در ركعت اول (حمد) و (توحيد) و در دوم (حمد) و (حجد) پس از آن ، چهار ركعت ديگر بجا آورد در هر ركعت (حمد) و پنجاه مرتبه (توحيد) كه اين چهار ركعت نماز بعينه نماز امير المومنين (ع ) است كه فضليت بسيار دارد.
4. دعاى 47 صحيفه كامله را بخواند.
5. دعاى عرفه سيد الشهداء را بخواند.
6. بخواند تسبيحاتى را كه (كفعمى ) نقل كرده و فرموده كه ثواب آن از كثرت ، احصا نميشود و اول آن : سبحان الله قبل كل احد است .
7. بخواند دعاهاى عرفه را كه وارد شده از حضرت رسول و على بن الحسين و حضرت صادق و كاظم عليهم السلام و (سيد) در (اقبال ) ذكر فرموده .
بالجمله كسى كه توفيق يابد و امروز در عرفات باشد ادعيه و اعمال بسيار دارد و بهترين اعمال در اين روز، دعا است و در تمام ايام سال اين روز شريف بجهت دعا امتيازى دارد، لاجرم دعاهاى بسيار براى اين روز، وارد شده و بسيارى از آنها را (علامه مجلسى ) در (زادالمعاد) نقل فرموده و دعا از براى برادران مؤ من از زنده و مرده بسيار بايد كرد و روايت وارده در حال (عبدالله بن جندب ) رحمه الله در موقف عرفات و دعاى او براى برادران مؤ من خود، مشهور است و رجاء و اثق از برادران دينى آنكه اين مجرم رو سياه را در حال حيات و ممات از دعا فراموش نكنند.
عمل (ام داود) در اين روز، بجا آوردن نيكو است و احاديث در باب روزه اين روز مختلف است و اكثر علما جمع كرده اند ما بين احاديث باينكه اگر در ماه اشتباه نباشد و روزه او را از دعا كردن ضعيف نگرداند، سنت است والا مكروه است . يعنى ثوابش كمتر است و (سيد) از براى اين روزه ، دوازده ركعت نماز نقل كرده به (حمد) و (آية الكرسى ) و (توحيد) و بعد از سلام دعاى مختصرى چنانچه در (اقبال ) است و از براى آخر روز عرفه اين دعا را نقل كرده :
(( يا رب ان ذنوبى لا تضرك و ان مغفرتك لى لا تنقصك فاعطنى مالا ينقصك و اغفرلى مالا تضرك . ))
ايضا در عشيه عرفه بخواند:
(( اللهم لا تحرمنى خير ما عندك لشر ماعندى فان انت لم ترحمنى بتعبى و نصبى فلا تحرمنى اجر المصاب على مصيبه . ))
گفته شده كه در اين روز، توبه آدم قبول شده و حضرت ابراهيم و حضرت عيسى متولد شده اند و (تورية ) بر (داود) نازلشده .
در اين روز، سنه 60، شهيد شد (مسلم بن عقيل ) و (هانى ابن عروه )(40) رحمة الله عليهما.
در اين روز، اصحاب رسولخدا(ص ) ماءمور شدند كه درهاى خانه هاى خود را كه بمسجد آنحضرت باز مى شد ببندند، مگر حضرت (اميرالمؤ منين عليه السلام ).
در اين روز، سنه 538، فخر خوارزم (ابوالقاسم محمد بن عمر معتزلى ). معروف به (زمخشرى ) در زمخشر كه يكى از قراء خوارزم است وفات كرد و او را (جارالله ) گويند بجهت آنكه چندى مجاورت مكه را اختيار كرده بود. گويند در يكى از اسفار او ببلاد خوارزم ، بسبب سرما، يك پاى او قطع شده بود، پس با چوب راه مى رفت و مصنفات او بسيار است مانند (كشاف ) و (فائق ) و (اساس البلاغة ) و (ربيع الابرار) و (انموزج )(41) و غيرها و اشعار خوب مى گفته و از اشعار او است كه در (كشاف ) در تفسير سوره بقره ذكر كرده و هم وصيت نموده كه بر لوح قبرش بنويسند:
| (( يا من يرى مدالبعوض جناحها |
| فى ظلمه الليل البهيم الا ليل |
| و يرى مناط عروقها فى نحرها |
| والمخ فى تلك العظام النحل |
| اغفر لعبد تاب عن فرطاته |
| ما كان منه فى الزمان الاول )) |
و نيز در شب گذشته بعد از مغرب - سنه 1246 - وفات يافت بسبب طاعون كبير كه در عراق عرب ظاهر شده بود، سيد اجل صاحب مقامات عاليه و كرامات باهره ، (سيد محمد باقر قزوينى ) پسر خواهر علامه (بحرالعلوم ) شيخ اجل (محدث نورى ) در خاتمه مستدرك ببرخى از مقامات او اشاره كرده است .
روز : 10
روز عيد اضحى است و بسيار روز شريفى است و ما، در عيد فطر بمختصرى از آداب عيد اشاره كرديم و در اين جا نيز چند عمل مذكور ميشود:
1. غسل است كه در اين روز سنت مؤ كد است و بعضى از علما واجب دانسته اند.
2. نماز عيد است به همان نحو كه در عيد فطر ذكر شده ، لكن در اين روز مستحب است كه افطار بعد از نماز از گوشت قربان شود و (سيد) در (اقبال ) در بين نماز اين عيد، دعاهاى مخصوصى ذكر كرده .
3. خواندن دعاهائى است كه وارده شده پيش از نماز عيد و بعد از نماز آن و بهترين دعاهاى اين روز دعاى 48 صحيفه است : اللهم هذا يوم مبارك الخ و اگر دعاى 46، يا من يرحم من لا يرحمه العباد را نيز بخواند، خوب است .
4. خواندن دعاى (ندبه ) است .
5. قربانى است كه سنت مؤ كد است .
6. خواندن تكبيرات است براى كسى كه در منى باشد عقب پانزده نماز كه اولش نماز ظهر روز عيد است و آخرش نماز صبح روز سيزدهم و كسانى كه در ساير شهرها هستند، بخوانند عقب ده نماز از ظهر روز عيد تا صبح دوازدهم و تكبيرات اينست :
(( الله اكبر الله اكبر لا اله الا الله و الله اكبر الله اكبر و الله الحمد الله اكبر على ما هدينا الله اكبر على مارزقنا من بهيمه الانعام و الحمدلله على ماابلانا. ))
و مستحب است تكرار اين تكبيرات ، عقب نمازها بقدر امكان و خواندن بعد از نوافل نيز.
در اين روز، سنه 328، (محمد بن قاسم بغدادى ) معروف به (ابن انبارى ) وفات يافت و او مردى بود، معروف بكثرت حفظ. گفته اند صد و بيست تفسير قرآن با اساتيد آن از حفظ داشته و سيصد هزار بيت شاهد قرآنى حافظ بود. از او پرسيدند چه مقدار است محفوظات تو. گفت سيزده صندوق .
روز : 11
اين روز، اول ايام سه روزه تشريق است كه حرام است روزه آنها بر كسيكه در (منى ) است و بقولى (43) روز ولادت حضرت رضا(ع ) است .
در اين روز، سنه 207، (عمر بن واقد) معروف به (واقدى ) صاحب مغازى قاضى بغداد، وفات يافت و در رجال كبير در ترجمه (ابراهيم بن محمد بن ابى يحيى امامى ) كه از اصحاب صادقين عليهم السلام است نقل كرده از بعض ثقات عامه كه كتب (واقدى ) تمام كتب (ابراهيم ) است (واقدى ) آنها را نقل كرده و بخود نسبت داده است .
روز : 12
در اين روز، سنه 136، (ابو العباس سفاح ) كه نامش عبدالله است نه احمد و اول خلفاء بنى عباس و نبيره (ابن عباس ) است در هاشميه وفات كرد و او به (آل ابى طالب ) راءفت داشت بعكس برادرش (منصور).
شب : 14
شق القمر شده باعجاز رسولخدا(ص ) در مكه معظمه بنحوى كه در كتب معتبره ذكر شده است .
روز : 14
در اين روز، سنه 317، قرامطه بسر كردگى (ابوطاهر قرمطى ) وارد مكه شدند و دست تعدى بر مسلمانان گشادند و ايشان را مسجدالحرام بكشتند و كشتگان ايشان را در چاه زمزم بريختند و جامه كعبه را برداشتند و بر خود قسمت كردند و اموال حاج و خانه هاى مكه را غارت كردند و باب خانه و حجرالاسود را بكندند و حجر را با خود حمل كردند به (هجر) بردند و زياده از بيست سال نزد ايشان بود. امير بغداد و عراق پنجاه هزار دينار بايشان دادند كه حجر را رد كنند، قبول نكردند تا در زمان (مطيع الله ) در سنه 339، بامر (عبيدالله مهدى اسمعيلى ) صاحب مملكت افريقيه بمكه برگردانيدند.
در وقت بردن حجر، چهل شتر در زير بار او هلاك شد و در وقت برگردانيدن بار يك شتر لاغر بى طاقت كردند، همان او را ببرد و از بركت آن ، فربه و چاق شد و اين استبعادى ندارد چه آنكه حجرالاسود، آيتى است از آيات الهى و از براى او شئونى است كه جاى نقلش نيست .
در (مجمع البحرين ) در لغت (قرمط) از (شيخ بهائى ) نقل شده كه در سنه 310، در ايام موسم قرامطه داخل مكه شدند و حجرالاسود را بردند و بيست سال نزد ايشان بود و خلق بسيارى بكشتند و از جمله (على بن بابويه ) بود كه در طواف بود. (قرامطه ) شمشير بر او زدند. او از پاى در آمد و بر زمين افتاد و بگفت :
| (( ترى المحبين صرعى فى ديارهم |
| كفيته الكهف لا يدرون كم لبثوا )) |
در اين روز، سنه 356، (على بن الحسين المروانى ) معروف به (ابوالفرج اصفهانى ) شيعى زيدى ، صاحب (اغانى ) و (مقاتل الطالببتيين ) وفات كرد. كتاب (اغانى ) را در مدت پنجاه سال جمع كرد و تحفه بود براى مجلس (سيف الدوله ) حمدانى امير شام (سيف الدوله ) او را هزار دينار جايزه داد و فضلا بخصوص (صاحب ابن عباد) و (عضد الدوله ) و (سيف الدوله ) باين كتاب عنايتى تمام داشتند و از خويشتن جدا نميكردند.
روز : 15
در اين روز، سنه 34، اصحاب رسولخدا(ص ) اطراف خانه عثمان را محاصره كردند و از او درخواست نمودند كه خويشتن را از خلافت خلع كند. عثمان مى گفت : لباسى را كه خدا بر من پوشانده از خود دور نمى كنم . مردم هم كار بر او سخت گرفته بودن و كار كم كم بالا گرفت تا روز هيجدهم كه او را بقتل رسانيدند.
در اين روز، سنه 212، بنابر مشهور بين علما، ولادت با سعادت حضرت على هادى عليه السلام واقع شده در قريه (صريا) كه در حوالى مدينه طيبه است .
در اين روز، سنه 242، (يحيى بن اكثم قاضى ) در (ربذه ) وفات كرد و او از ندماء مجلس (ماءمون ) بود و از پيش در بصره قضاوت داشت و او بعمل قوم لوط، معروف بود و چون اولادهاى مردم بصره را فاسد كرد، اهل بصره بتنگ آمدند و بماءمون شكايتها از او پيغام كردند. (ماءمون ) او را از قضاوت آنجا عزل كرد.
گويند روزى (ماءمون ) از (يحيى ) پرسيد كه اين شعر از كيست :
| (( قاض يرى الحدفى الزناء و لا |
| يرى على من يلوط من باس )) |
| (( ما احسب الجور ينقضى و على |
| الامه وال من آل عباس )) |
نام كتاب : فيض العلام فى عمل الشهور و وقايع الايام
مؤ لف : مرحوم آية اللّه آقاى حاج شيخ عباس قمى